شرح: پس از خرید یک صندلی عشق، با نامادری ام برای یک تظاهرات تماس گرفتم.در ابتدا تردید داشت، او مشتاقانه موافقت کرد و ما در عشق ورزی شدید و پرشور مشغول شدیم. او قبل از اینکه در یک برخورد وحشیانه و رضایت بخش افراط کنیم، به طرز ماهرانه ای من را خوشحال کرد.