شرح: پدر ناتنی من از زمانی که پدرم از خانه خارج شد، به من نگاه می کرد. زندگی دانشگاهی وقتی با یک بوسه پرشور من را اغوا کرد، به طور غیرمنتظره ای تغییر کرد. من مقاومت کردم، اما تعقیب بی امان او من را ناتوان کرد و تسلیم خواسته های وحشیانه و ممنوعه اش شد.